خدایی می تواند نعمتی بهشتی باشد !

اگه من توی بهشت خدا برم که میرم قطعا بعد یه مدت نعمتهای عادی مثل شیر و عسل و حوری دلمو میزنه و برام تکراری میشه. خیلی فکر کردم که بعد از اشباع از اون نعمتها چیکار می کنم. به این نتیجه رسیدم که اون موقع قطعا میخوام ( چون طبق وعده الهی هر چیزی بخوام برآورده میشه) یه دنیای کوچیک واسه خودم خلق کنم و آفرینش خودم رو به همراه بنده های خودم داشته باشم. اینطوری مدتها می تونم سرگرم باشم.  

 

پ.ن: خواهشن حرف از کیفیت نعمات و عدم خستگی از نعمتهای الهی نزنید که همشونو حفظم. 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
بی پدر خودشیفته یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:53 http://balbanoo.persianblog.ir

اول قیاسی که توی پست قبلیت بین شاهان قاجار و مهریه ی امروزی و واگذاری امتیازات کردی عین واقعیت بود و بسیار جالب. چیزیه که چند وقتیه ذهن منو هم گرفته. اینکه یه پسر ایرونی واسه یه شب بودن با یه دختر... آخه چقدر باید احمق باشه که اینهمه هزینه کنه؟؟؟؟
حالا این هیچی... چرا نظرت رو درباره ی بالبانو برام ننوشتی؟؟؟

چقدر سریع اومدی. راستش من به خودم جرات نمیدم راجع به افرادی مثل تو که عمریه قلم میزنند قضاوت و داوری داشته باشم. فقط میخونم و لذت می برم و یاد می گیرم

میترا دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:12

کمانگیر ؟
اون مطلب "گذشته نمی گذرد" ات رو الآن خوندم ...
فوق العاده بود ... واقعی بود ؟ می خام بدونم !

بله ! متاسفانه واقعی بود میترا جان !

میترا دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:08

چرا متاسفانه ؟

خیلی چیزها دوست دارم برات بنویسم، اما مثله همیشه به نوشتن نمی آد ...

فقط می گم این طوری درست نیست ، اصلاً!
بگذریم!

بنویس دخترک ! میگم متاسفانه چون کلمه دیگه نمی تونم به کار برم.

چطوری درست نیست میترا ؟! میشه بیشتر بشکافی؟!

زهرا دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:30

دقیقا با نظرت موافقم
اگه اهلش هستی یه کتابی در همین زمینه بهت معرفی می کنم!
من کلا برای همین بهشت و دوست ندارم. تنوع جهنم بیشتر از بهشته!‌
باز هم یه آتیشی . یه عذابی . یه سرب داغی وجود داره!
البته من کلا به بهشت و جهنم اعتقاد ندارم
به نظر من همشون تو همین دنیاست.

خارپشت دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:05

و دنیایی رو تصور می کنم که به اندازه حجم دستای یک انسان وسیع اند... نمی توانی خدا شوی کمانگیر... چون انسان خلق شدی. و در حد همان انسانهای دیگر دنیایت می دانی.... شاید بیشتر. چون قرار است فرمانروای انجا باشی. اما باز انسانی فکر می کنی. هر چند در نقش خداباشی. چون آدمی نمی توانی خدایی کنی...
این پست بی خود نیست. شاید نوشتن برایش سخت باشد...هنوز هم مرددم که توانستم منظورم را بگویم یا نه!
سلام راستی...:)

می دونی خارپشت ؟ نور٬بودن خودشو مرهون ذراتیه به نام فوتون و فقط می تونم بگم نور بودن بدون فوتونها معنا پیدا نمی کنه و فوتونها هم به صورت مجزا نمی تونند ادعا کنند که نور هستند.

ما خدا هستیم. مجموعه همه ماها . خود خدا و نه انعکاسی از ذاتش یا صفاتش و هر چیز !

خارپشت سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:17

سلام...
مثال اشتباهی داری به کار می بری کمانگیر... این رو معتقدم که اگر ما نبودیم خدا، خدا نام نمی گرفت (نه اینکه خدا نباشد) مثل یک مخترع که ربات را می سازد... تا قبلش یک انسان بود. ولی بعد از آن یک نام دیگر را گرفت. مثلا مخترع...
به قول یکی از دوستام خدا چیز ساده و مبهمی است... بحث قبولاندن خدایی که می شناسم و یا تو می شناسی به هم نیست... این را که گفتی سوالی در ذهنم گیر کرد... ما همه خدائیم.... واضح است که ما همه هم فانی هستیم... یعنی خدا هم فانی است؟ می دانی؟ همین که صبح" بیدار " می شویم و هنوز این جهان از هم متلاشی نشده خوب می فهمیم که ما نیستیم که این توانایی را داریم... انسان چیزی جدا از خدا است.... خدا بی ما هم خدا بود کمانگیر... من بر این باورم...

خارپشت ! درگیر واژگان نشو ! "رابطه" ها و "واژگان" تنها طبقه بندی ذهنی ما برای بیان مفاهیم و ادراکات و احساساتمون هستند و نه واقعیت( !) امر.
از نظر بنده رابطه خدا و مخلوقش (!) یه رابطه دوطرفه است. خدا مخلوقش رو میسازه (!) و مخلوقش هم خدا رو . ولی تنها این مخترع است که روبات رو میسازه و روبات نمی تونه مخترعش رو بسازه . بنابراین از مثالم دفاع می کنم و اونو اشتباه نمیدونم.
اما:
ما همه فانی هستیم ؟! میخوام بدونم تو "فانی" بودن رو در مقابل " وجود " به کار می بری یا در مقابل " زنده بودن" ؟!
ما فانی نیستیم . به هیچ وجه . فقط "بودن" از صورتی به صورت دیگه در میاد. "بودن" مفهومی فراتر از "زندگیه " .

راستی مورلی مارتین رو می شناسی؟!

خنیاگرباد شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 http://khonyagarebaad.blogspot.com

فکر کردی فقط خودت مالیخولیا داری! دو روز دیگه که رفتی بهشت وقتی به خدا گفتی که چی ازش می خوای! یه نیشخند بهت می زنه که: په! این امکان رو که تو دنیا داشتی! می خواستی استفاده کنی...
اگه هنوز منظورشو نگرفتی، باید بگم که منظورش زن گرفتن و بچه دار شدن و بازی کردن با اعصاب اونهاست!!!

اینو باید یادآور بشم که بحث نیشخند زدن و حالگیری و سوال و جواب و چرا اینکارو نکردی و چرا اونکارو کردی در مرحله قبلی ( یعنی روز قیامت ) پشت سر گذاشته شده و الان من در مرحله ( کن فیکون) هستم. میگم باش میشه.

طلوع شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:50 http://mysteryblue.persianblog.ir/

واقعا فکر بکریه اگه بهشت رفتم امتحانش می کنم اما با کپی رایت.
شایدم ما هم جزئی از دنیای خواسته ای مشابه از یه بهشتی باشیم!!!!

احسنت طلوع . احسنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد