پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت

چه کسی از دلتنگیهای یک کلاغ آگاه است ؟! آری کلاغ را می گویم. کلاغی را می گویم که همواره به زشتی و خبر چینی شهره بوده و در بهترین حالت سهمش از تمام خوشیها و خوشبختیهای روزگار آن بوده که به خانه اش نرسد. کلاغی که حتی خلقت نیز رنگ تاری و تیرگی را برایش خواسته است . کلاغی که نصیبش از شادیِ کودکانِ معصوم ِبازیگوشِ بازار تنها سنگ است و بالهای شکسته. حتی طفلان معصوم نیز به کلاغ رحم نمی کنند.

اما به راستی چه کسی از رنجها و غصه های کلاغ آگاه است؟! چه کسی می داند که پشت نگاه سرد و بی تفاوت کلاغ و کردارش چه ها که نمی گذرد آن هنگامی که شاهد نظربازی و عشق بازی گل و بلبل است؟! کلاغک بیچاره همواره باید دوستی و عشق خود در دل کوچکش پنهان کند و به آنچه که روزگار برایش مقدر ساخته دلخوش باشد و دم نزند. او باید به زشتی و شومی خود راضی باشد تا زیبایی بلبل در کنار زشتیش بیشتر از پیش یه چشم آید. 

 بگذارید برایتان پرده از رازی دیرین برفکنم. کلاغ هم عاشق است. عاشق گل و عاشق زیبایی و چه بسا عاشق تر از بلبل.  اما چه کسی است که باور کند عشق کلاغ را به گل؟! و جایی که بلبل است چه جای ابراز عشق کلاغ به گل؟! حتی گل نیز فرصتی به کلاغ برای ابرازش نمی دهد چرا که سخت در هراس است در میدان آزمایش و به گاه عمل ٬کلاغ سر بلند بیرون آید و محبوبش بلبل نه.  

چه کسی از خستگیها و دلتنگیهای یک کلاغ آگاه است؟! نگاه کن کلاغ زشت و شوم را . چرا وقتی می گویم کلاغ را بنگر به آن دل کوچک و پاره پاره اش نگاه نمی کنی و تنها رنگ و ظاهرش را می بینی؟ چرا به تلاشی که می کند تا روز به روز گل در کنار عاشقش بلبل روزگار بهتری داشته باشد توجه نمی کنی؟! گمان می بری کلاغ از روی رضایت است که در آلودگیها دست و پا میزند و بر اساس تئوری تکامل دستی به سر و روی خود نمی برد؟ نه ! آنچه برای کلاغ اهمیت دارد تنها خشنودی گل است و با هرچه زشت جلوه دادن خود بلبل را زیباتر جلوه می دهد و چه فداکاری بالاتر از این؟! 

کلاغ بیچاره !

نظرات 9 + ارسال نظر
مسعود پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:47 http://www.masoudgolpa.com

سلام به آرش کمانگیر بسیار از نوشته شما لذت بردم .تبریک میگم خوب مینویسی.با امید به اینکه کمانت همیشه در جهت این قبیل نوشته ها باشه تا ما هم لذت ببریم .موفق باشی

تو چرا آدرست اینطوریه؟!

eila پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:19 http://neshooni.net

بابا به خدا فقط رنگش سیاهه وگرنهه از خیلی از حیونا متمدن تره، یه سر بری یوتیوب می بینی چقدر ویدئو از کارای خفن همین جناب کلاغ هست!

خنیاگرباد جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 http://khonyagarebaad.blogspot.com

همینه که من سری کارتونهای شرک رو خیلی خیلی دوست می داشتم...

پاپیون شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 http://papyon.persianblog.ir

اینطور که نوشتی دلمون کباب شد برای کلاغ‌ها!
البته من کلاغ‌ها رو دوست دارم. به خاطر رنگ مشکلی پرکلاغی! :)

پاپیون جان ! همه میدونند که شما به آدم و عالم لطف دارید .

الناز(الی بانو) شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:34 http://www.elnazbano.blogfa.com

اخه ماجرا داره این قالبم!
یکی از دوستام پیام داد که قالبتون در شان یه دختره شیعه نیست!!!!
منم عوضش کردم!
خوشجالم که خوشت اومد

الناز(الی بانو) شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:38 http://www.elnazbano.blogfa.com

رضا شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:49 http://shabgardi.blogfa.com/

جالب بود تا حالا از این زاویه به کلاغ نگاه نکرده بودم

طلوع شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:20 http://mysteryblue.persianblog.ir/

به نظر من گذشت و فداکاری خیلی سخته و سخت از اون مخفیانه بودن و به روی طرف نیاوردنشه حتی مادرها هم نمی تونن به روی بچه هاشون نیارن که چه ها واسشون کردن و بعدتر ها ازشون کلی انتظار دارن.

شدنیه طلوع ! ولی سخته . وقتایی که دلت می گیره و دوست داری ضجه بزنی تحملش سخته

زهرا دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 http://hamsarekhob.wordpress.com

nemidoonam chera farsi neminevise.....
midunesti in postet daghighan mosadef ba shabi bood ke mamane man raft be arameshe abadi?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد