آهای !با شما هستم

آهای ! تویی که سراسر دلتنگی و تنهایی و غربتی ! حتی تو که صبورانه غربت و تنهاییت پر می کنی و از روزگار گله و شکوه ای نداری ! آری با شماهام ! حتی خود را نیز نهیب میزنم. می دانی چرا تنهاییم؟! شاید تو به آن گذشته بگویی . شاید یک اتفاق ناخوشایند و شاید موقعیت نامناسب. شاید هم خود را بدشانس می دانی که کسی بر مسیرت قرار گرفت که شایسته ات نبود .در هر حال تنهایی امروز تو بهای بی اعتنایی به آن گذشته ات است و بس. تنهایی امروزت هزینه خودخواهی گذشته ات است. همان زمانی که با خرد ناچیزت موقعیت خود و او را سنجیدی و نتیجه گرفتی که نمی شود . آنهم با وجود آن همه حس و زیبایی و سرشاری و طراوت و ...  

زیبایی و لطافت آنقدر حساس و ظریف است که خودخواهی و خود شیفتگی را بر نمی تابد.

حقت است. حقمان است. شرنگ تنهایی امروزمان به پاس ناسپاسی شهد نوشین دیروزمان است و بس.

نظرات 9 + ارسال نظر
روزانه‏های یک دوشیزه یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:33 http://avigrin.blogfa.com

قبول ندارم....!

وقتی با کسی نمی تونی احساس راحتی کنی، چطور اونو به زندگیت راه بدی ؟ زندگی در کنار کسی که فقط میشه تحملش کرد و عشقی در کار نیست...جاذبه ای نیست... کششی نیست.... همدلی متقابلی نیست.... بدتر از تنهایی نیست؟

دقت داشته باش که من کسی رو گفتم که باهاش کلی حس و زیبایی و سرشاری و طراوت می تونی داشته باشی که لزوما هر کسی نیست
حرفهای تو می تونه بهانه عاقلانه قدرتمدی باشه برای نادیده گرفتن اون جوونه احساسی که در دلت میخواد شکل بگیره .
ضمن اینکه خیلیها هستند که بعد ازدواج و پیدا کردن شریک زندگیشون تنها هستند.
اعتقاد دارم آدمهایی که بر مسیر هم قرار می گیرند از روی تصادف نیست

خنیاگرباد دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 http://khonyagarebaad.blogspot.com

اون همه تیتر را بردار، اونوقت آیم وید یو!!!

چشم

منو یاد این کمپایلرهای ++C و یا فرترن میندازی. اگه خط اول ارور بده همونجا میمونه

طلوع دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:14 http://mysteryblue.persianblog.ir/

واقعا پر از بغض شدم . اما گاهی هم اون شهد نوشین رو می چشیم و وقتی یه الان می رسیم یا شکرک می زنه یا شکراش چینی بوده یه بلایی سرمون میاد.که در این صورت هم همون عدم توجه ماست در گذشته که گفتی .

چشیدن اون شهد نوشین خوبه بدی کار اینجاست که از کنار اون شهد رد بشی و عاقبت نصیبت شرنگ باشه !

تمنا دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:47 http://ojmigiram.blogfa.com

تنهایی امروز ما از قدر نشناسی ما نشئت میگیره ساده رد شدیم

همینطوره

عادلـــــــــــــــه دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:40 http://www.unsu.blogfa.com

چرا می خندی؟
من باهات قهرم

خیلیم تلخ نوشتی
خودش شرنگی بود ...


در ضمن ...
هیچ چیزی تو این دنیا تصادفی نیست ...


روز خوش...

رضا دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:23 http://shabgardi.blogfa.com/

بله امروز ما همیشه نتیجه گذشته ماست البته با کمی چاشنی شانس

این یه قاعده کلیه . ولی خیلی از ماها می نالیم که چرا تنها هستیم؟ و هیچ وقت نمی خواهیم بفهمیم که دلیلی در گذشته مون بوده

عادلـــــــــــــــه دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:07 http://www.unsu.blogfa.com

من که قبلانم بهتون گفته بودم آقای صاد
یادتون میاد؟
راسی یادت میادهمیشه از شمال برات می گفتم؟
از جنگل و هوای مرطوب و خاک نم گرفته و کوه و اینا؟
تو دوس داشتی ..
تو یکی دو تا پست قبل تر عکساشونو گذاشتم
حجمشونم زیاد نیست
برو ببینش و بهم بگو چطورن خب؟
فقط بخاطر قالبم ممکنه نصفه ببینی ذخیرشون کن و بعد ببین
فک کنم خوشت بیاد

روز بخیر
راسی سفارش کنین تو شکلکاتون حتما یه گل بذارن ...
[گل] بابای

راسی راسی
آهنگ وبمم گوش کن ... ببین برات آشنا نیست!

الناز(الی بانو) دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 19:29 http://www.elnazbano.blogfa.com

چقدر جالبه عنوان وبلاگت!
من بین همه ی شخصیت های اساطیری عاشق ارش کمانگیرم.
نمی دونم چی باعث شده این عنوانو برا خودت انتخاب کنی!
شایدم اسمته ارش!
به هر حال بلاگ خوبی داری.
موفق باشی

آرش برای من انگیزه بودن است. دلاوری که زمان خستگی مام وطن بدون هیچ ادعا جان خود تقدیم کرد

آری آری جان خود در تیر کرد آرش. کار صدها صدهزاران تیغه شمشیر کرد آرش

عادلـــــــــــــــه دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 20:36 http://www.unsu.blogfa.com



پس من چی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد