آیا نبودن و عدم یکسانند؟!

یک " چیز " نمی تونه از "هیچ چیز" به وجود بیاد. "هر چیز" باید از "چیزی" به وجود اومده باشه. به بیان دیگه "قانون پایستگی " بیان میکنه که پدیده "بیگ بنگ" آغاز  " وجود" نمی تونه باشه و تنها آغاز " زمان " کائناته. " وجود داشتن" رو باید از " زنده موندن " تفکیک کرد. قبل از "بیگ بنگ " قطعا ماده و انرژی وجود داشتند ولی در مورد  " زنده موندن " نمیشه صحبتی کرد.  " وجود نداشتن " و یا "نبودن"  فقط و فقط یک فرض ایده آل برای مدلسازیه چرا که اگر فرض کنیم "عدم " وجود داره قطعا دیگه اون "عدم" نیست و چیزیه که "وجود " داره .

نظرات 16 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:53 http://www.a22.blogfa.com

سلام

برای عضویت در سایت پورسانتی برروی لینگ زیر کلیک کنید
فروتل
برای عضویت رایگان در فروتل کلیک کنید
درآمد عالی
پورسانت بسیار خوب
http://www.forotel.ir/ads-reg.php?moarref=11354

اینجا جای این کارهاست آیا؟!

خارپشت چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:53

می دونی؟! این چند جمله آخرت من رو یاد سوال فرقه اتمیان انداخت... که خلا هست یا نه. خلا که هیچیه. هیچی هم که یعنی هیچی. "نیست". پس چرا می گن خلا هست؟!
من اما فکر می کنم که وجود خود ما و تمام جهان ابتداش از یک عدم بوده. یعنی نه خاکی بود. نه اکسیژنی. نه ذره ای و مولکولی و اتمی.
نمی دونم این سوالت برای اثبات خداست یا نه. ولی اگر همین جوری بخوایم پیش بریم که یک چیزی وجود داشته به یه تسلسل بیهوده می رسیم. یه سلسله که مدام چشمش به ایجاد شدنه از طرف یکی دیگه. یه سلسله همیشه نیازمند....!
هایدگر گمونم بتونه کمک کنه. "در باب هستی و زمان"...! اگر دید من درست باشه در مورد نوشته ات...!
و در این مباحث هم نمی شه هیچ وقت گفت :من بر این باورم.... چون باید تموم باورهات رو رها کنی...
اما برای اعتقادم به اینکه از عدم خلق شده زمین...که اون هم چون به وجود خدا معتقدم...
پس: من بر این باورم...;)

نه خارپشت . به دنبال نفی یا اثبات نیستم. زمانی دوستی عقیده ای درباره "نبودن" داشت و من خواستم نظرم رو گفته باشم.

بر طبق "اصل" فیزیکی بقای جرم و انرژی هیچ وقت نمیتونم قبول کنم که ماده از هیچ به وجود اومده . منظور از "بیهوده" بودن تسلسلی رو که گفتی نمی فهمم.

فکر میکنم دلایلت برای اثبات خدا شخصی و روانیه . مگه نه ؟

خارپشت پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:22

یک دردی وجود داره کمانگیر که کلا در سر تا سر دنیا پخش شده. اینه که خدا مطلق ترین "وجود" تو این دنیاست که به نسبی ترین شکل تعریف می شه. خدا نه فقط برای من تعریفش شخصی و روانی هست. برای همه همین طوره.
و آدمایی که زیادی تو قوانین فیزیکی و ریاضی هستن نمی تونن غیر از روش های علمی چیزی رو هضم کنن. همون جور که خیلی از فلاسفه هم نمی تونن خدا رو قبول کنن.
از اون سلسله بیهوده می خواستم این نتیجه رو بگیرم... اگر هر چیزی از یک چیز دیگه خلق شده باشه یعنی تمام چیزهایی که هستن در این دنیا نیاز به یک محرک دیگه ای دارن برای بوجود اومدن. اما آخرش چی...؟! یک چیزی باید باشه که نیاز به هیچ محرکی نداشته باشه دیگه! نه؟! و اینکه اگر این رو هم بخوایم در نظر بگیریم که جهان از یک عدم خلق نشده پس از چی خلق شده؟! یک ماده اولیه؟! که اگه اون ماده اولیه هم وجود داشته باشه اون ماده اولیه از چی خلق شده؟! و برو تا آخر این داستان...که به یک بیهودگی می رسه...
خیلی از کارهای خدا قرار نیست در عقل بشر بگنجه... تمام علم گاهی ممکنه زیر سوال بره. چون از همین عقل بشری ما آدم هایی است که خطا هم زیاد می کنه...
خدا ناممکنی ندارد...
تونستم بهتر بگم منظورم رو در مورد اون تسلسل بیهوده؟!



در مورد تسلسل فکر کنم یه نکته باریک رو باید در نظر بگیریم . قانون علیت میگه : هر معلولی علتی داره . ولی این بیان معمولا اینطور تفسیر میشه که : هر چیزی علتی داره . هی میگن شما بگید : علت درخت چیه ؟ علت وجود چیه ؟ علت "علت" چیه ؟! علت "خدا" چیه ؟! فکر میکنم ما اول باید "معلول" بودن هر "چیزی" رو اثبات کنیم تا بتونیم مطابق "علیت" دنبال "علتش" باشیم!! پس اون "تسلسل" که میگی منتفیه و در صورت وجود شکل دیگه ای می تونه به خودش بگیره که از حوزه "روش علمی" خارج میشه و وارد محیط " تصورات" یا به قول راسل "الهیات" میشیم.

ضمنا به نظرم نباید فلاسفه رو مثل دانشمندان محدود به قوانین فیزیکی و ریاضی بدونی که البته متاسفانه همونطور که گفتی فلسفه داره با روش علمی دست و پای خودشو می بنده .

ستایش پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 http://www.baran8904.blogfa.com

خداوند تنها حقیقت دارای وجود است و همه موجودات از وجود او رسته اند

بخش دوم جمله ات " همه موجودات از وجود او رسته اند " رو هم میشه از بالا به پایین خوند که من مخالفم و هم از پایین به بالا که باهاش موافقم. ضمنا خوش اومدی

خنیاگرباد پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:42

ببخشیدا!؟ اما داز ایت رییلی متر!؟



آی جاست وانت تو نو مور ابوت اور بیگینینگ

itgasht جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:03 http://http://itgasht.wordpress.com/

من دیگه قاط زدم !

اختیار دارید قربان

رضا شبگرد جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:22 http://shabgardi.blogfa.com/

من هم یه پست در همین مورد دارم فکر کنم دومین یا سومین پستم باشه

دقیقا . با مترلینگ مالیخولیایی موافقم

طلوع جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:23 http://mysteryblue.persianblog.ir/

منو بین یه عالمه فکر و بودن و نبودن معلق کردی با این پست.اما کلا موافقم با اینکه چیز نمیتونه از هیچ چیز بوجود بیاد

تو رو عاقلتر از اون میدونم که مدت زیادی معلق باشی طلوع جان

سین.میم شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:51 http://sarehmoosavi.blogfa.com

کار ما نیست شناسایی “راز” گل سرخ ،

کار ما شاید این است

که در “افسون” گل سرخ شناور باشیم.

مجی یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:42 http://moji-ghasedak.blogspot.com/

این مطلبت من رو یاد ویدیویی انداخت که چند وقت پیش نگاه کردم. تو این ویدیو لارنس میگه که در حقیقت جهان از هیچ به وجود اومده. توی کوانتوم بهش میگن:
Quantum Fluctuation
این یعنی قانون پایستگی نقض میشه. بحث جالبیه لینک ویدیو رو واست میذارم:
http://www.youtube.com/watch?v=7ImvlS8PLIo
چیزهایی که تو نوشتی درست هستند ولی طبق فیزیک کلاسیک. پدیده هایی هستند که در فیزیک کلاسیک قابل توضیح نیستند یا نتیجه ای مغایر با آنچه در واقع اتفاق می افتد میدهند.

چیزهایی که من نوشتم نه بر اساس فیزیک کلاسیکه و نه فیزیکه مدرن. آشنا هستم که حل معادله نسبیت عام در شرایط زمان حقیقی منجر به این نتیجه گیری میشه که در " بیگ بنگ" و در شرایط تکینگی قوانین عادی ( هم کلاسیک و هم نسبیت و هم کوانتومی) صادق نیستند ولی اینجا با یه تناقض رو به رو هستیم. با کمال احترامی که برای هاوکینگ قائلم این نتیجه گیری از حل یکی از همون معادلات غیر صادق به وجود اومده و به نظرم این نتیجه گیری اشتباهه .

دختر نارنج و ترنج دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 http://toranjbanoo.com/

گاهی فکر می کنم که سوال:
اول مرغ بود یا تخم مرغ؟
یکی از فلسفی ترین پرسش های دنیاست!

تمام زندگی و تمام پرسشها همگی فلسفیند.

زهرا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:33 http://hamsarekhob.wordpress.com

می دونی چیه کمانگیر عزیز. با این که این نوشته ات خیلی گیجم کرد ولی باعث شد که به دوران کودکی برگردم و به دورانی که در مورد وجود خدا فکر می کردم که ایا مگه می شه که خدا از چیزی به وجود نیومده باشه و چطور امکان داره که خدا از ازل وجود داشته باشه و اینکه چطور می شه که خدا پدر و مادری نداشته باشه و این حرفها . و جوابهایی که معلم دینی و قرآنم بهم میداد این بود که . این حرفها رو هیچوقت نزن. اینها کفره. خدا قهرش می گیره. این حرفها گناه داره زدنش و و و و .
ولی واقعا مگه می شه یک چیز از هیچ چیز به وجود بیاد؟!!!
مطمئنا وجود هر چیزی لازمه وجود چیزی قبلتر است .

من در مورد بیگ بنگ نوشتم و نه خدا !

مونا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:45 http://ghoghnoosname.wordpress.com

بیا صادق باشیم کمانگیر...چه میخواهی بگویی؟؟؟
گاهی دلمان میخواهد چیزهایی بگوییم اما دلمان نمی آید رک و صریح بگوییمش...صغری و کبری میچینیم تا از آن نتیجه بگیریم...تا قضیه ای منطقی بسازیم که مطمئن شویم میتوانیم باورش کنیم...تا مطمئن باشیم تمام اصول منطق را رعایت کرده ایم تا به این نتیجه برسیم...نتیجه ای که منطبق بر عقل است و یقینا هر آنچه منطبق بر عقل است یعنی درست است و قابل اعتماد...
بسیار عادت داریم که عقل را بهایی فوق تصور بدهیم...آنچیزی را میپذیریم که عقل بر آن گواهی کند...انگار هر آنچه که عقل بر آن گواهی کند غیرقابل خدشه تر است...شاید هم باشد...ما انسانها همه مان عادت داریم عقل را مرجح کنیم...و...قلبمان را کنار بزنیم...
قلبمان را میگذاریم در گنجه، برای زمان هایی که میخواهیم کسی را دوست بداریم...میخواهیم عاشق شویم...آن هنگام که حس کردیم وقت حضور قلب است،از گنجه درش می آوریم و عرصه را برای حضورش مهیا میکنیم...
میبینی؟؟؟ اینگونه دوست داشتن ها و عاشق شدن هایمان هم تا اندازه زیادی حساب شده و عقل گرایانه است...
ما عادت نداریم جهان را از دریچه قلبمان نگاه کنیم و به قضاوت ها و برداشت های قلبمان احترام بگذاریم و اعتبارش بخشیم...همین میشود که همه چیز میشود حسابگری...ما حتی برای درک موجودی به نام خدا هم میخواهیم با محاسبات عقلی به نتیجه برسیم...
چه کوته بین میشویم گاهی...
پستت را خواندم...خوشم آمد از استدلالهایت...و صغری و کبری هایت و نتیجه گیریهای هوشمندانه ات...
اما...این همه چیدمان و طرح برای چه؟؟؟که بگویی عدم معنایی ندارد؟؟؟آیا این همان مفهومی نیست که قلبت بر آن صحه میگذارد؟؟؟آیا دیده روشن و قلب حقیقت بین ات بر آن گواهی نمیدهد؟؟؟
چقدر دلم میخواست میتوانستیم نوای عقل و گفتگوهای بی پایان عقلانی را تمام کنیم و به سکوت درونی مجال بروز بدهیم...
و من ایمان دارم که میتوانیم چشمانمان را ببندیم و با ندای قلبمان در دل تاریکی ها فرو برویم و با روشنایی بازگردیم...فقط نیاز است اندکی جسورتر باشیم...فقط اندکی جسورتر...
میدانم که تو هم به این ایمان،معتقدی...میدانم که هستی...

من خودم رو از زمره در راه موندگان میدونم. کسایی که فقط این قابلیتو دارن که کلبه ای در ابتدای مسیری ژرف و طولانی بسازندو با چای و نانی از مسافران عرصه علم و اشراق پذیرایی کنند شاید. نه پای رفتن دارم و نه قلبی برای فرورفتن در تاریکیها. بعضیها ممکنه از طعم غذایی که بهشون میدم خوششون نیاد ولی اینو میدونم که به روی من خسته نمیارن و با تعریف زبون و لبخند بر لب و پوزخندی در دلشون بهم القا میکنند که مفیدم.

مگه همه زندگی تظاهر نیست؟ تظاهر به خوب بودن و حتی بد بودن؟ تظاهر به تظاهر نکردن؟ تظاهر به استعداد و استدلال و هوش و ...؟
شاید همه اینها مسکنیه برای درد و رنجی که دارم . فرصتی برای فراموشی دنیای واقعیم . یا یه بازی که حواس کودک بازیگوش وجودم رو پرت کنه و یا ....
اینجا تموم میشه مونا . من تموم میشم . حتی خاطره اینجا تموم میشه.

نجف پور امینه چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 http://WWW.PICHESH13.BLOGFA.COM

سلام از مطالب وبت لذت بردم و...
و بدرود

سیمین چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41

راستی
چرا تو لینکات نیستم؟؟؟؟؟!!!

چون موقتی اینجا هستم سیمین عزیز و معلوم نیست کی کوچ خواهم کرد

بید مجنون شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 http://www.fenap.blogspot.com

البته من خود کنفرانس را ندیدم
ولی گویا طبق آخرین کنفرانس علمی که در سیدنی برگزار شده بود و هاوکینگ سخنران اش بود را مبنا قرار بدهیم،نقدا ً آخرین نظریه ی ِ علمی این است که جهان می توانسته است از هیچ به وجود اید
البته می دانم که اینجا فقط بحث علم در میان است
اگر بحث را به ساحت فسلفه بکشانیم شاید بزرگترین نقد را خود هایدگر وارد کرده
نیستی،نیست بودگی می کند و یا به قول سیاوش جمادی «عدم می عدماند »

دیگر به فرد بستگی دارد که کدامیک را بپذیرد و در مورد کدامیک فکر کند
ولی استدلال های که شما مطرح کردید با اصول فیزیک کلاسیک و اگر اشتباه نکنم نوشته های پارمنیدس همخوانی دارد
ولی الزاما ً این استدلال ها صحیح نیستند
البته من خودم موافق چنین نظری هستم،ولی باید پذیرفت جاهایی بحث های علمی و فلسفی به پاسخی یکسان همگرا نمی شوند

اول از همه باید از شما تشکر کنم به خاطر دقت نظر و وقتی که گذاشتی. من به این بحث مستقل از بحث " خدا" نگاه می کنم ولی به گمونم این بحث برای بقیه ابزاری برای رد و یا پذیرش مفهوم خداست. اینکه ماده نمیتونه از هیچ به وجود اومده باشه به معنای رد و یا پذیرش خالق نیست . ماده واقعا نمی تونه از هیچ به وجود بیاد. دوست دارم دیدگاه علمی رو به من معرفی کنی که فارغ از مساله خدا بتونه بیان کنه که ماده از هیچ به وجود اومده ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد