بازی وبلاگی

بدترین اتفاق زندگی: جدا شدن قطرهء وجودم از دریای کائنات در پدیده مسخره ای به نام تولد
بهترین اتفاق زندگی: گمان نمیکنم که در زندگی افرادی که دردهاشون مثل خوره روح و جونشون رو میخوره بشه بهترین اتفاق تعریف کرد و بعید می دونم اگه به فریب زندگی باور داشته باشیم بین " بهترین " و " بدترین" بشه فاصله ای تعریف کرد.
بدترین تصمیم زندگی: زمانی که تصمیم گرفتم افسانه دلفریب دوست داشتن رو باور کنم و بسته دوست داشتنم رو تقدیم کسی کنم که نهایتا بهم گفت: خودم و روحم برام از همه چیز مهم تره.  وقتی افراد خودشون و روحشون براشون اهمیت داشته باشه چه لزومی داره کسی دوستشون داشته باشه؟! تصمیمم اشتباه بود. البته نباید در این تصمیمات دو نفره ای، یه طرفه به قاضی رفت. شاید من دارم فرافکنی می کنم.
فرد تاثیرگذار در زندگی: همه، هر فردی می تونه با بودن، کلام و دانشش روی من تاثیر بذاره. شاید همیشه دوست و غمخوارم آلا، شاید پینک فلوید، برتراند راسل و یا مارسل پروست، البته از پیامبر دوران معاصر،استیون هاوکینگ، نمیتونم به آسونی عبور کنم.
آیا به معجزه اعتقاد دارید؟ معجزه چیزیه که شما رو به اعجاب واداره . چرا که نه !
چه آرزویی دارید؟ که آرزویی نداشته باشم. ولی خب نمیشه .خیلی دوست دارم دنیایی رو ببینم که سوای مرزها و نژادها و عقاید فکری، آدمها بدون هیچ داعیه ای و تنها با ایمان به آدم بودنشون، تنهایی و بدبختیشون رو با هم تقسیم کنند.
چقدر خوش شانس هستید؟ به بیانی ماها اسپرم پیروز در رقابت با چندین میلیون اسپرم دیگه هستیم. شانس یا  نتیچه انتخاب طبیعی؟! حوصله بحث ندارما.
خیانت: برام بی مفهومه. هرکسی می تونه از فرصت بودنش اونجور که میخواد و دوست داره بهره بگیره. دلیلی نداره منی که در رقابت برای به دست آوردن کسی و یا چیزی بازنده شدم دست به دامن مفهومی مجازی و غیر واقعی به نام خیانت بشم که خودمو توجیه کنم.
عشق: الو ! الوووو! صدا نمیاد .
دروغ: نمیدونم چطوریه که همه از دروغ بدشون میاد.
از چه کسی بدت میاد؟  هیچ بدی و خوبی در روابط انسانی وجود نداره. حتی همه اونهایی که ما اونا رو بد می دونیم برای خودشون استدلال و برهانی دارند که اونا رو مجاب می کنه که در مسیری گام بردارند که از نظر ما "بد" محسوب بشه. میخوام بگم وقتی استدلال و برهان برای من ابزاری برای رسیدن به خواسته ها و هوسهامه هیچ دلیلی نداره برای خواستن بقیه به غرایز و مطامعشون سد و قیدی به نام خوب و بد بسازیم.
آیا تا به حال دل کسی رو شکسته اید؟ نمیدونم. زبون تندم ممکنه خیلیها رو از دستم دلخور کنه ولی دلشکسته نه .
دلیل انتخاب اسم وبلاگ: داستان آرش کمانگیر رو همه می دونند. مردی بی ادعا و بی نام که زمانی که همه اشراف و مفاخر سر به گریبان سکوت برده بودند جان خودش در تیر کرد. من میخوام بگم که آرش کمانگیر مختص به سرزمین ایران نبوده. در واقع آرش همون "اروس" خدای عشق یونان باستان، از خدایان اساطیری قوم هندوآریایی بوده  با نماد تیری در کماندانش. فکر کنم با کنار هم گذاشتن قطعات این پازل فکری براتون واضح بشه که چرا آرش کمانگیر شدم.
از میان بچه های وبلاگ چه کسی رو بیشتر دوست دارید؟ ضمن احترام به همه دوستان عزیزم ویولتا رو. چون یکی از ERROR های آفرینشه.
تعریفی از زندگی خود: اگه بشه به اینا زندگی گفت. جساب و کتابمو از بابا و مامان جدا کردم و فعلا تنها هستم. کار و کتاب. همین.
هلو: میوه ای خوشمزه ولی نه به اندازه انار.
اشک: واکنش طبیعی احساسی بدن، تسلی بخش خیلیها.
خواهر زن: من که ندارم.
رنگ چشم شما: میشی
رنگ مورد علاقه: رنگ از تغییر فرکانس ایجاد میشه. طبیعیه که به مجازیات علاقه مند نباشم.
جواب تلفن و ارتباطات: به شماره جواب نمیدم.
کلام آخر: چی چی رو کلام آخر؟ من تازه گرم شدم

ممنون از زهرای عزیز
نظرات 14 + ارسال نظر
دختر نارنج و ترنج دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:48 http://toranjbanoo.com/

خدایی بازی کردنت هم با بازی کردن دیگرون تفاوت داره آرش جان....
جالب بود!!!

ممنون ترنج جان. ما از محضر دوستان خوشه چینی می کنیم.

زهرا دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:25

سلام آرش جان!
بارهای قبل میومدم تو وبلاگت سرک می کشیدم بعدشم آرومو بی سر صدا می رفتم بیرون. هرچند همیشه نوشته هاتو تحسین می کردم ولی این مطلبت خیلی جالب بود اینقد که نتونستم کامنت نگذارم. همین!
وای خدا این کامنت نوشتن چه سخته ها! خفه شدم!

ممنون. به من منت گذاشتی اومدی و کامنت گذاشتی. من تعداد کامنترهام کمه ولی بهشون واقعا افتخار می کنم. واسه یه بلاگر چی میتونه بهتر از این باشه که کامنترهاش آدمهای فهمیده ای باشن؟
البته این زهرا اون زهرای زوج خوشبخت نیست

زهرا سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:47 http://hamsarekhob.wordpress.com

سلامممممممم
این یک زوج خوشبخت هست
مرسی از اینکه دعوتم رو قبول کردی آرش عزیز
واقعا نوع بازیت هم با همه فرق داره مثل خودت!
ولی با اون قسمتی که گفتی: حوصله بحث ندارما.
خیلی باحال بود. کلی خندیدم.
امیدوارم منظورت من نبوده باشم.

شاید خطابم به تو بود زوج خوشبخت ! نمیدونم چرا میگی نوع بازیم فرق داشته؟! مگه بقیه چطور بازی می کنند؟!

سیمین سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:49

سلام
خوبی؟
تو پست قبل نظر گذاشتم.
چرا جوابمو ندادی؟
اتفاقی افتاده؟

سلام سیمین جان. خوبم. جواب چیو ندادم ؟! هیچ اتفاقی نیفتاده

زهرا چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 http://hamsarekhob.wordpress.com

حالا منظورت چی بود از این که (ماها اسپرم پیروز در رقات با چندین میلیون اسپرم دیگه هستیم)؟؟؟!!! این یعنی این که شما خیلی خوش شانسی؟
شما که تو جواب اولین سوال گفتی که بدترین اتفاق زندگیت تولدته! با این اوصاف باید این بدشانسی باشه نه خوش شانسی

اولش نوشتم به بیانی. یعنی: اینطور بیان میشه. وگرنه عقیده بنده رو دراین موردکه همون اول گفتم همه میدونن. معلومه تواین یه سال مطالبمو خوب نمیخوندی. حدس میزدم یکی بخواد گیر بده واسه همین نوشتم حوصله بحث ندارم. برام جالب بود کی خودشو ضایع می کنه شاید

زهرا چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:38 http://hamsarekhob.wordpress.com

خیلیییییییییییییییییییییی ...............!
اتفاقا خیلی هم خوب خوندم مطالبت رو آقا آرش!
فقط قصدم سر به سر گذاشتنت بود

اینطوری که سر به سر کسی نمیذارن !

زهرا چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:39 http://hamsarekhob.wordpress.com

شما که خواننده هات رو خوب می شناسی . وقتی می گی خوب نخوندم. پس حتما خوب نخوندم دوست عزیز.

چه مازوخیست !

.B پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:48

philosophically بازی کرده بودید...
بسی جالب بود..

این فحش بود یا تعریف؟!

میترای گندمزاری در باد شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:58

ینی بدتر از این هم می شد جواب این ها رو بنویسیا ...
من جای زهرا بودم گوشتو می گرفتم ...

انگار جدول مندلیف ریختن تو این نوشته هات ... واللا

( جسارت منو ببخش دیگه! بذار به حساب دوستی های قدیمی و ازین حرفااا!)

جسارت؟! اصلا

راستی! زهرا الان بیمارستانه . حالا خودت میدونی. این تو و این گوش

[ بدون نام ] شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:59

از این آیکونا یادم رفت بذارم...

چقدر حرف میزنه. چی میگه حالا؟

میترا شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:00 http://MITRA1810.BLOGFA.COM

هی! اون بی نام بالاییه منم ...

میدونم . مگه چندتا میترا داریم ؟!

میترای گندمزار شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:01

اشک : واکنش طبیعی احساسی بدن ....؟؟؟؟

از دست تو آرش کمانگیر

شلوغ نکن میترا !

دوشیزه- متولد اسفند دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:47 http://avirgin.blogfa.com

چقدر خصوصیات شما به شهریوری ها می خوره

مگه اونا چطوریند؟ اسفندیها چطوریند؟

زهرا چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 http://hamsarekhob.wordpress.com

میترااااااااااااااااااا
چرا اینجا آیکن بغل نداره ؟؟؟؟!!!
دلم برات یه ذره شده بود دختر . معلومه تو کجایی؟
آرش کمانگیر یادت باشه میترا رو هم دعوت کنیا.
در ضمن من کجا بیمارستان بودم؟؟!! چرا شایعه سازی می کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد